جنون جاوید

باده بی باده منم ;جام توئی تو

Friday, August 28, 2009

خرس قطبی

هیچ تا حالا فکر کردید که

شباهت خرس قطبی با آدمها

و

یا چرائی انتخاب عنوانی از این جانور درنده در این وبلاگ ما

چی می تونه باشه

؟

؟

؟

بگذریم
کشف این ارتباط را به خودتان وامیگذارم
فقط یک راهنمایی می کنم که نگید معمای سخت و پیچیده ای بود
اخیرا تو خبرها بود که
به علت آلودگیهای زیست محیطی
جثه نسلهای جدید خرسهای قطبی
کوچکتر شده است
!
...
اگه کمی با دقت و موشکافانه
به ارتباطات عاطفی و احساسی دور و برتون نگاه کنید
خیلی واضح و راحت می تونید بفهمید که
شاید الان مدتهاست
هیچ تجربه عشقی - احساسی عمیق و واقعی را نداشته اید
حتی
دردناکتر و عجیبتر اینه که
این روزها اصلا کسی دنبال اون عشق ناب معنوی و باطنی نیست
!!!
دنیای عجیبی شده
خوب که به اطرافتون نگاه می کنید
هیچ کسی
واقعا هیچ کسی نیست که از یک ارتباط
دنبال عشق بمعنا و تعریف واقعیش باشه
اگر چه این واژه مقدس عشق همچنان لقلقه زبان هر کسی شده
اما حتی همون هر کس ها (بخوانید کرکس ها)جنایت وحشیانه تری که در این وادی مرتکب شده اند
اینه که تعریف جدیدی از این کلمه مقدس بین خودشون
و حتی
در فرهنگ احساسی - عاطفی ما رواج می دهند
تعریفی که در واقع بدترین تخریب بنیانهای عشق و ارتباطات عاشقانه است
...
حتما شما هم تا حالا به این فکر بودید
که چرا روابط امروزی اینقدر سخیف و غیر قابل اعتماد و شکننده شده اند
؟؟؟
!!!
و چرا این روزها
هیچ موردی از داستان عشق و عاشقی دو نفر سر زبونها نمیفته
و اگر کسی هم بیاد گذشته های دور
بخواد از عشق و عاشقی یادی بکند
باید به افسانه های گذشته و قدیمی مراجعه کنه
راستی چرا دیگه هیچکس دنبال دلداگی و غم هجران و حسرت وصال و
...
نیست
؟؟؟
چرا هیچکس
معنای مغازله و حضور عاشقانه در کنار محبوب و اوج لذت در نگاههای مست معشوق را نمی داند
؟
و هزارن چرا های دیگر
...
بگذریم
فقط می خواهم نیم نگاهی هم به تعریف جدید از کلمه عشق
که تازگیها در بین انسانهای کوچک امروزی رایج شده بیندازیم
این روزها عشق تبدیل شده به
اسم مستعاری از نیاز به ارضای هوس و شهوت پسرانی که شدیدا تو کفند
و مخاطب خود را تنها و تنها
تخلیه دانی برای نیم ساعت
آری حداکثر نیم ساعت
تخلیه شهوت خود می بینند
و یا
نیاز به ازدواج و خانه بخت رفتن دخترانی
که دیگه از خانه پدری خسته شده اند
و نمی تونند تحمل کنند که دوستان و همکلاسیها و دختر خاله و عمه هایشان عروس شده اند
ولی اینها دارند می ترشند
...
و اما انتهای داستان این دختران و پسران کوچک هم جالب است
و خودتان هر روزه به جای شنیدن داستانهای قدیمی عشق و عاشقی
داستانهای جدید اختلافات و کتک کاریها و نهایتا هم طلاق و طلاق کشیهای اینان در دادگاهها
البته در بهترین شرایط
و در بدترین شرایط هم قتل و جنایتهای بی شماری است که همه روزه زینت بخش صفحه حوادث روزنامه ها می باشد
.
.
.
عشق را چه پیش آمد
عاشقان را چه شد
؟
؟
؟

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home