جنون جاوید

باده بی باده منم ;جام توئی تو

Monday, July 13, 2009

عشقهای دروغین امروزی

تا حالا هیچ فکر کردید که
چرا؟
امروزه نه عاشق واقعی یافت می شود
و نه
معشوق راستین
؟؟؟
!!!
اصلا قبل از ورود محتوائی به بحث
بیائید معلوم کنیم که آیا اول باید یک نفر شایسته عشق ورزیدن باید وجود داشته باشد
تا
عشق و جنون درون آدمها را به جوشش و غلیان وادارد
و در اثر
انرژی های پر جذبه وجود نازنین و روح نوازش
عاشقان به صحنه معاشقه و تغزل پا بگذارند
؟
یا اینکه
دل عاشق مسلک تشنه عشق و احساسات ناب هست که
معشوق می پروراند
و
این عاشق فارغ از نفس و غافل از خود و فانی در عشق است که
با نثار کردن عشق نافذ و مهر و محبت تاثیرگذارش
که بر آمده از روحی بلند و آسمانی هست
خاک وجود محبوبش را
با کیمیای عشق ناب
به گوهری پرستیدنی و پرتلالو تبدیل می کند
؟؟؟
همون قصه مرغ و تخم مرغ
...
در این مقال قصد پاسخگویی به این اساسی ترین سوال دنیای پوچ و بی هدف امروزی ندارم
و فقط
خواستم طرح موضوع کنم تا
خود شما
بتوانید این خلا روحی زندگی امروزه را
که هر روزه همگان شاهد از هم گسیختن آخرین تار و پودهای باقی مانده از
عشق واقعی
هستیم , چاره ای بیندیشید
!!!
اما برای اینکه بتوان به پاسخی درست رسید
ابتدا باید تعریف درستی از خود عشق داشته باشیم
برای رسیدن به تعریفی جامع و مانع از یک مقوله صرفا احساسی و درونی
چاره ای جز
شناخت دقیق آثار و نتایج بیرونی حاصل از آن نخواهیم داشت
به همین منظور
می خواهم یکی از نتایج عشق ناب را براتون تفسیر کنم
:
مسلخ
....
هر مسلخی را
قربانی باشد
و
قاتلی
اما مسلخ عشق ناب را
قاتل ومقتول و مسلخ
همه در عاشق شیدا
خلاصه می شود
...
عاشقی که
در کمال اختیار
و
البته در اوج حسرتهای فروخورده اش
که
در لحظه به لحظه زندگی مواج خود
جز اشتیاق وصل معشوق
امید و آرزویی دیگرنداشته
خود
و
خواسته های جنون آمیزش را
درهمان غربت بی انتهای انتظار استقبال از قدوم معشوق
به پای
بدرقه قدمهای نیامده
قربانی می کند
...
آری
تنها قربانی
که عاشق صادق در مسلخ دل همیشه منتظرش
برای اثبات عشق راستینش
عرضه خواهد کرد
دل عاشقش می باشد
چراکه
این دل چاک چاک را
تنها دارائی با ارزش خود می داند
و
غایت الجود بذل الموجود

...
اما
برای شناخت بهتر موضوع
نیم نگاهی هم به آن روی سکه
یعنی همان روابط به ظاهر عاشقانه امروزی
که
برای پایبند کردن همدیگر به تحمل یکدیگر
!
به ضمانتهای مهریه ای (پول و سکه وحتی دادگاه) متوسل می شوند
!!!
و
مسلخی ترتیب می دهند
که قاتلین پر قساوت و بی رحم و جنایتکارش
همان عاشق و معشوق نرم و نازک دیروزیند
و قربانی هم
عشق نامی
که به همه چیز می ماند
الا
خود عشق
!
...
..
.
هر دو عشق
هر دو عاشق
هر دو مسلخ
اما
این کجا
و
آن
کجا
.

0 Comments:

Post a Comment

Subscribe to Post Comments [Atom]

<< Home